سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به مردى که در ستودن او افراط کرد ، و آنچه در دل داشت به زبان نیاورد فرمود : ] من کمتر از آنم که بر زبان آرى و برتر از آنم که در دل دارى . [نهج البلاغه]
مسیر
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» بچه مرشد!

وبلاگ : بچه مرشد! 

تاریخ عضویت: 2/4/87 
سن وبلاگ : 5 سال و 5 ماه و 4 روز 

مدیریت=راشد خدایی 

برای تولدم

 

در یکی از روزهای ولرم پاییزی؛ درست در ساعت 20 و 45 دقیقه به وقت تهران کودکی پای به عرصه ی وجود نهاد که بعدها جهانی را متحول ساخت. در تواریخ آمده است که پدرش پس از چندی کاوش نامی پیرمردانه را بر همگان عرضه داشت، لیک با مقاومت مادرش، پدر از گذاشتن این نام کهن منصرف شد!

در نهایت با استخاره و استشاره های فراوان تصمیم بر آن شد که بچه مرشد "عادل" نام گیرد.

لذا پدرش در همان روزهای ولرم و خرمالویی آبان ماه سال یک هزار و سیصد و شصت و هشت به اداره ثبت احول شهرستان یزد مراجعه می نماید.

در آن سالهای که نه طرح تکریم ارباب رجوع موجود بود و نه کسی حقوق شهروندی را رعایت می نمود، پدر به آقای کارمند زمخت ثبت احوال اینطور فرمود:

سلام آقا
- سلام جانم
آقا جان میشه زحمت بکشید و برای قدم خیر ما شناسنامه صادر کنید؟
- چرا که نمیشه؟! مدارک را لطف کنید
اینم مدارک خدمت شما
- خب اسم این آقا زاده را چی میخواید بذارید؟!
اگه اشکالی نداره میخوایم بذاریم عادل! عادل خدایی
- هووم (سرش را می خاراند) والا چه عرض کنم؟! یه سر تشریف ببرید خدمت آقای رییس با ایشون صحبت کنید
آقای رییس؟ اتاقشون کجاست؟
- انتهای راهرو اتاق 24
تشکرات!

و با مدارکی در کیف چرمی قهوه ای راهی اتاق 24 می شود که در یک راهرو تاریک و دلگیر واقع شده است.

سلام عرض شد آقای رییس
- السلام علیکم و رحمت الله حاجاقا
خوبید الحمد لله؟!
- شکر خدا. میگذره. از این طرفا؟
 خب الحمد لله. عرض شود بابت شناسنامه قدم نورسیده خدمت رسیدیم
- خواهش میکنم، بسلامتی ان شاالله ... حالا اسمشونو چی گذاشتین ماشالا هزار ماشالا؟
اگه خدا بخواد قراره بذاریم "عادل"
- (تبسمی می کند)  والا چه عرض کنم! بخشنامه اومده اینجور اسامی را ثبت نکنیم!
آخه چرا؟
- خب شما که ماشالا خودتون دستتون توی کاره! میدونید که... آخه ممکنه در آینده خداینکرده ... البته منظورم آقازاده ی شما نیستا! ماشالا هرکی تو خونه ی شما بزرگ بشه ایشالا یا عالم میشه یا مجاهد... اما خب دستور اومده دیگه! میگن چون امکان داره درآینده کسی که این اسامی را داره چهره ی خوبی نداشته باشه، بار منفی واسه ی اسمه! میفهمید که؟
(در دلش می گوید: جمش کن بابا) خب پس یعنی هیچ تبصره ای نیست؟
- آخه اینهمه اسم خوب و زیبا هست! شما هم ماشالا خودتون اهل مطالعه و بیان هستید... مثلا من خودم اسم خواهر زاده را گذاشتم غلامعلی! هم قشنگه هم مذهبی هم با معنی
بله متوجهم
- خب پس شما یه اسم دیگه بفرمایید و ما هم شناسنامه را تنظیم میکنیم

به هر حال من هنوز هم مانده ام به این سرعت عمل پدر گرامی، چرا که بی هیچ تامل و درنگی فرمودند:

آقا جان بنویسید"راشد" راشد خدایی
- به به ... عجب اسمی! عرض نکردم؟ شما خودتون ماشالا هزار ماشالا مخرن اسم و القاب هستید! احسنت بسیار زیبا... به فامیلی تون هم خیلی میاد... راشد! راشد خدایی

و بدین طریق در روز 28 آبان ماه سال یک هزار و سیصد و شصت و هشت بچه مرشد، راشد خدایی نام گرفت! باشد که رستگار شود...

 

راشد خدایی - رضا شاعری



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسام الدین شفیعیان ( سه شنبه 92/9/5 :: ساعت 3:38 عصر )
»» دل نوشته های یک دیلامی

وبلاگ : دل نوشته های یک دیلامی 

تاریخ عضویت: 2/11/91 
سن وبلاگ : 10 ماه و 5 روز 

مدیریت وبلاگ= میلاد بابایی

عاشورا تمام شد و امام‌عزیزمان حسین  را تا محرم بعد به خدا میسپاریم!

 اما این نه رسم عاشقیست و نه مرام معرفت و مردانگی‌،که حسین

عصرما (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به جای 72 یار‌،313یاور میطلبد و 

عجبا که "هل من ناصر" او را نمیشنویم! چون کوفیان دعوتش میکنیم و

 خود به دنیا و نفسمان سرگرم! و اینست از عبرتهای عاشورا،
 
بشتابیم با ترک گناه لحظه‌ای به ظهور نزدیک شویم...

-------------------------------------------------------------------------------------

معرفی وبلاگهای پارسی بلاگ



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسام الدین شفیعیان ( سه شنبه 92/9/5 :: ساعت 3:32 عصر )
»» اقلیم ِ احساس

وبلاگ : اقلیم ِ احساس 

تاریخ عضویت: 18/5/89 
سن وبلاگ : 3 سال و 3 ماه و 17 روز

مدیریت وبلاگ=غزل صداقت

می خواهی مرا بفهمی؟ فقط کمی زیر این باران قدم بزن..فقط کمی. . .

به باران بگو باز هم ببارد..هرچند پاهایم دیگر توان قدم زدن ندارد..

وقتی تو نباشی بهار فقط غروب دارد و بس . . .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسام الدین شفیعیان ( سه شنبه 92/9/5 :: ساعت 3:27 عصر )
»» سیب خیال

وبلاگ : سیب خیال 

تاریخ عضویت: 15/3/89 
سن وبلاگ : 3 سال و 5 ماه و 21 روز 

محمد عابدینی

نه این که فکر کنی خسته ام، فقط گاهی
به روی بامِ دلم لانه می کند آهی

دوباره روحِ تو را می دمم به پیکرِ شعر
چه واژه های بدیعی، چه شعرِ دلخواهی!

خدا کند بشود بینِ اشک ها پیدا
برای رد شدن از بغض ها گذرگاهی

و من که خسته ام از شعر های بی حاصل
از این بیانیه های شعاری و واهی

نشسته داغِ رسیدن به سینه ی جاده
و هل الیک سبیلٌ؟ نشان بده راهی

اسیر غربتِ تُنگم، خودت که می دانی
نمی رود هوسِ موج از دلِ ماهی

تو را من از تو طلب می کنم، تو می گویی:
همیشه قسمتِ تو نیست آن چه می خواهی!

محمد عابدینی
1392.7.17



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسام الدین شفیعیان ( سه شنبه 92/9/5 :: ساعت 3:20 عصر )
»» بنده ی ناچیز خدا

وبلاگ : بنده ی ناچیز خدا 

تاریخ عضویت: 28/4/92 
سن وبلاگ : 4 ماه و 7 روز 

مدیریت وبلاگ=مهدی مسکین 

بهترین اعمال در ماه محرّم و ایّام عزاداری امام حسین ع این است که

گناه نکنیم .

درسته یه کلمه است و ساده اما عمل به این کار سخت است . بیایید در این

ایّام عزیز از خدا بخواهیم بخاطر امام حسین ع و یارانش به ما بنده های گناهکار کمک کند

و یاری کند تا بتوانیم در این ایّام و بعد از این ایّام بتوانیم گناه نکنیم . ان شاء الله



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسام الدین شفیعیان ( سه شنبه 92/9/5 :: ساعت 3:10 عصر )
<      1   2   3   4   5   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آخرین یادداشت در وبلاگ مسیر خوش آمدید
1
پرفسور بول ون((عبدالله))//آرامگاه واقع در خواجه ربیع//
شهید داود تقدیسی وحید-شهید مجتبی علی آبادی مقدم
گلزار شهدای خواجه ربیع مشهد
گلزار شهدای خواجه ربیع مشهد
[عناوین آرشیوشده]