زن هراسان زشفای کودکش
دلنگران دوای کودکش
اتصال رشته دلی به دریای بی کران
خدا نگاه میکند به یار مهربان
حکمت شفا ی کودک از این سان بود
که مادر زصبرش پیروز مندان بود
زسرنوشت کودکش گریان بود
خدا ز این مرحله بینا بود
زحادثه ها گنجشکی نالان بود
خدا ز اسرار نهان و پنهان آگاه بود
زجا برخاست کودکو شد دوان
زپی او مردمی پا برهنه دنبال
مادر زخواب رفته بود از غم
بیدار که شد
طبیب رفته بود از سر
//حسام الدین شفیعیان//قاصدک//